خاطراتِ آنلاین



امروز اینجا زله اومد . ۳ بار و آخرین بار انقد وحشتناک بود که اشهدمو خوندم . ۵ ریشتر بعد آخرین زله برقا هم قطع شد ساعت ده شب، من موندم تنها تو یه خونه ی تاریک سریع رفتم چراغ قوه رو برداشتم خیلی هول شده بودم صدای همسایه ها میومد که داشتن بدو بدو از پله ها پایین میرفتن یه مانتو شلوار پوشیدم کولمو آوردم و تند تند وسایل ضروریمو توش چیدم با ناراحتی تمام به کتابایی که اگه خدای نکرده ساختمون خراب میشد چیزی ازشون نمیموند نگاه میکردم و میگفتم خدایا خواهش

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

عکاسی درفضای باز بوشهر cool بازرگانی سایناویژن بهــارخواب Red همه چی موجوده در رگ تاک پزشکی معرفی مناطق گردشگری ایران